اگرچه اصلاح صورت، ممکن است به دوران نوسنگی بازگردد، ولی قدیمیترین سندی که بر داشتن سبیل به تنهایی دلالت میکند، تصویری از یک سوارکار ایرانی مربوط به ۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و بر روی فرش پازیریک است
.
در نقش برجستههای باستانی ایران، مادها و پارسها با ریش تصویر شدهاند و تراشیدن ریش و سبیل برای مردان و همچنین بریدن گیسوی زنان فقط به عنوان یک تنبیه و مجازات انجام میشدهاست. با کاهش اهمّیت ریش در دوران ساسانیان، سبیل از ارج و رونق برخوردار گردید. با حملهٔ اعراب به ایران، مجددا مردان به رسم عربان به گذاشتن ریش روی آوردند. در دوره مغولها، ریش موقتا اعتبار خود را از دست داد و سبیل چنگیزی مد شد.
در دوره صفویان، شاه اسماعیل یکم به داشتن سبیلهای دراز مفتخر بوده و با نمایش آنها، قدرت نمایی مینمودهاست. شاه عباس کبیر نیز از ریش دل خوشی نداشت و بر اساس فرمانی که ابتدا به دربار ابلاغ و سپس عمومی شد، همه مردان از جمله روحانیون مکلف به تراشیدن ریش خود شدند. شاعری درباری ماده تاریخ این فرمان را به این شکل به نظم درآوردهاست.
تراشیدم چو موی ریش از بیخ |
|
«تراش مویم» آمد سال تاریخ |
که بر این اساس، سال این ریش تراشی (تراش مویم به حساب ابجد) ۹۹۷ محاسبه میشود. سال عمومی شدن این حکم ۱۰۰۷ بودهاست. علاقه شاه عباس به سبیل گذاشتن مردان به حدی بود که حقوق و دستمزد سپاهیان، به طول ریش آنان مرتبط شد. بدین ترتیب، سبیلهای بلند و ازبناگوش آویخته رونق یافت. گاه اضافه حقوق سبیل به مردم ولایتی حواله میشد و همین حواله موجب شد اصطلاح «باج سبیل» شکل بگیرد.
اگرچه در دوره افشاریه و زندیه، پادشاهان ایران ریش داشتهاند، ولی در دوره قاجار سبیل مجددا اهمیت خود را بازیافت. در دوره سلطنت ناصرالدینشاه و حکومت کامران میرزا بر تهران، عساکر تهران سبیلهایی به اشکال مختلف داشتند. با کاسته شدن اهمیت سبیل، برخی پادشاهان معاصر مانند احمدشاه و محمدرضا پهلوی ریش و یا سبیل نداشتد