|
|
|
یادداشت نویسنده: از داستانهای موفقیت حوصلهتان سر رفته است؟ ما هر هفته برای شما داستانهایی حماسی از شکست و شرم منتشر خواهیم کرد. اغلب مردم شیفته یک داستان موفقیت خوب هستند؛ اما چه کسی میتواند در برابر قصههای حماسی مربوط به تحقیر، شرمزدگی و... مقاومت کند؟
من یکی که نمیتوانم! و به همین خاطر سری جدیدی از یادداشتهایم را در همین باره شروع کردهام. برای این کار، هر شنبه موضوعی را مشخص میکنم و از خوانندگان میخواهم تا داستانهای محبوب خودشان را در این باره برایم بفرستند. شنبه بعدی چهار، پنج یا شش داستان برگزیده را همراه با موضوع هفته بعدی منتشر میکنم.
1. برای شرکتی کار میکردم که بیش از حد به مشغولیتهای کارکنانش توجه داشت.
آنجا نقش یک سرپرست را داشتم و از من پرسیدند که آیا میخواهم در بخش دیگری از شرکت سرپرست باشم یا نه. گفتم بله. و آن وقت فهمیدم که 5 نفر از کارکنان آن بخش قرار است از من مصاحبه کنند. به یاد داشته باشید که من یک سرپرست با سابقه خوب بودم و فکر میکردم به حد کافی از من شناخت دارند؛ یعنی یا مرا برای آنجا میخواهند یا نمیخواهند. دیگر نمیدانستم منظورشان از این مصاحبه احمقانه چیست.
مصاحبه ساعت یک بعدازظهر برگزار شد و قرار بود دستکم یک ساعت طول بکشد. آن روز خیلی سرم شلوغ بود و وقت غذاخوردن نداشتم، به همین خاطر ناهارم را با خودم سر جلسه مصاحبه بردم. برایشان توضیح دادم که سرم خیلی شلوغ بوده و اگر ایرادی ندارد حین حرفزدن من هم غذایم را بخورم. خوب، البته من حین مصاحبه واقعا گازهای کوچکی از غذا میگرفتم تا رعایت ادب کرده باشم. خوب بله، قبول دارم که در هر حال کارم بیادبانه بود و انگار داشتم به آنها بیاحترامی میکردم. اما خیلی گشنه ام بود. و هنوز تنها آدمی هستم که کسی را میشناسم که ناهارش را سر جلسه مصاحبه برده است (و خوب، افتخار نمیکنم که آن آدم، خودم بودم).
یک سال قبل از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، انستیتو هنر شهر کانزاس اولین دوره های کشوری استتار صنعتی را برگزار کرد و به زودی سایر دانشکده ها هم از آن پیروی کردند. پروژه هایی در ایندیانا و بوستون اجرا شد که هدف همه آنها تغییر ظاهر مکان های مهم برای فریب دادن خلبانان جنگنده های متخاصم بود.
در جریان جنگ جهانی دوم، ارتش امریکا به شدت نگران حمله های هوایی ژاپنی ها بود در نتیجه تصمیم گرفت بخش هایی از Burbank (شهری در نزدیکی لوس آنجلس) را با ساختن محله ها و شهرک های جعلی به طور کامل استتار کند.
جالب ترین این پروژه های استتار صنعتی در زمان خودشان، ساخت چادرهای عظیم و ساختمان های جعلی بر فراز مکان های مهمی مثل فرودگاه ها و کارخانه های تولید هواپیما در ساحل شرقی امریکا بودند. استتارهایی آنقدر موفق که حتی خلبان های محلی را هم فریب می دادند.
در ادامه مطلب با ما همراه شوید تا ببینیم عکس بالا، در اصل چه جایی است.
پروژه های استتار
IBM، شرکت صد ساله ی پر سابقه ی فناوری اطلاعات است و در طی این مدت کمک های زیادی به پیشرفت تکنولوژی کرده. اما چه کمک هایی؟ گذشته از این، این شرکت در تمام این صد ساله، با همه ی پستی و بلندی ها توانسته ترقی و پیشرفت خود را به صورت پایدار ادامه دهد. چه چیزی باعث این پیشرفت پایدار شده است؟ IBM چه راهی را پیموده؟ چه فناوری هایی را ارائه داده و چه تحولاتی را رقم زده است؟ با ما باشید تا در ادامه مطلب به آن چیز هایی بپردازیم که در طی این 100 سال، IBM را مشغول خود کرده بودند
بگذارید سخن را از توماس جی.واتسون شروع کنیم. کسی که با 40 سال مدیریت بر IBM، نقش بسیار مهمی در رشد و توسعه این شرکت داشته است. او می گوید: «من باور دارم اگر تشکیلاتی بخواهد با چالش های تغییردادن جهان روبه رو شود، باید آماده باشد که هرچیزی را در خودش تغییر دهد. به جز اعتقاداتش را»
اعتقادات همان واژه کلیدی است که به دنبالش بودیم. IBM تفکر بلند مدت را اعتقاد خود می داند و پاداش آن را در رشد ارزش سهامش می بیند. بر طبق نمودار زیر می بینیم که ارزش سهام آی.بی.ام از 1915 تا به حال، تا چه اندازه رشد داشته است. بر طبق همین نمودار IBM می گوید اگر پدر بزرگ شما در سال 1915 صد سهم IBM را می خرید، امروز شما 200 میلیون دلار ثروت داشتید!
عکس های زیبا در ادامه مطلب
به ادامه مطلب بروید
برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب بروید
ادامه عکسها در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 13